رهامرهام، تا این لحظه: 14 سال و 9 ماه و 25 روز سن داره

unforgettable moments

کلاس انگلیسی

سلام عشق من دیروز اولین جلسه کلاس انگلیسی تو بود . خیلی خوب و راحت رفتی و شیطونی نکردی و گریه هم نکردی از کلاس که اومدی بیرون بهت میگم چی یاد گرفتی بهم بگو . میگی الان وقتش نیست ! بریم خونه بعد ... خونه ازت پرسیدم . میگی :  one  two  three  four ...
30 تير 1392

من خواب دیدم !

سلام عشق همیشگی من دیروز خونه مامان اینهای امیر بودی . از صبح ساعت 5 بیدار شدی و من دیگه ساعت 7:30 رفتم . ساعت حدودا 10 بود که مامان امیر  زنگ زد و تو همش داشتی گریه میکردی و هرچی من باهات حرف زدم اروم نشدی ! الهی من برات بمیرم . همش میگفتی مامان بیا .... غروب که اومدم خونه بغلت کردم و ازت پرسیدم چرا گریه میکردی ؟ بهم گفتی : " من خواب دیدم ! " خوشگل مادر چه خوابی دیدی ؟   " من رفتم بالای یه پل که صورتی بود ! بعدش تو رفتی ! من  همش گریه میکردم میگفتم  مامان ! مامان نرو .....  "   الهی من برای خوابت بمیرم خیلی غم انگیز  بود حق داشتی گریه کنی ......
13 تير 1392

آخرین پست در 1990

سلام عشق من امروز اول تیر 1392 . شاید این آخرین پستی باشه که از نمایندگی 1990 که ٧سال توش کار کردم یا بهتر بگم زندگی کردم برات مینویسم . چند رو زدیگه تولدت . اما اوضاع من خیلی بهم ریخته و فکرم خیلی مشغول . البته برات تولد میگیرم ولی فکر نکنم مثل پارسال بشه .
2 تير 1392
1